دیکشنری
داستان آبیدیک
bestir oneself
bəstiɹ wʌnsɛlf
فارسی
1
عمومی
::
به حركت دراوردن، خودراجنباندن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BEST PRACTICE
BEST PRACTICES
BEST SAFEGUARDING PRACTICES
BEST SELF
BEST SELLER
BEST SHOT
BEST THINGS COME IN SMALL PACKAGES
BEST THINGS IN LIFE ARE FREE
BESTEAD
BESTED
BESTIAL
BESTIALITY
BESTIALIZE
BESTIARY
BESTIR
BESTIR ONESELF
BESTOW
BESTOW ON
BESTOW UPON
BESTOWAL
BESTOWMENT
BESTOWON
BESTREW
BESTRIDE
BET
BET BOTTOM DOLLAR
BET DOLLARS TO DOUGHNUTS
BET LIFE
BET ON
BET ON THE WRONG HORSE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید